بغض من
دوشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۲۴ ب.ظ
جریان گرفت در ریه ات قحطی نفس
دستت دوباره در پی کپسول می دوید
تاول فقط به راه گلو زخم می زد و
شکر خدا که حنجره ات را نمی برید
***
دنبال قرص های تو از جا پریدم
دستم گرفت بر لب لیوان و آب ریخت
لبریز بود بغض درون نگاه من
یک دفعه بی مقدمه و بی حساب ریخت
- ۹۳/۱۱/۱۳